معنی مستعمره مهاجرنشین
حل جدول
کلنی
مستعمره
کلنی
کلونی
سرزمین تحت سلطه
بنیانگذار مستعمره پنسیلوانیا
بن
از جزیرههای مستعمره فرانسه در دریای کاراییب
مارتینیک
فارسی به عربی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
سرزمین یا کشوری که دولت بیگانهای آن را تصرف کرده باشد،
مترادف و متضاد زبان فارسی
سرزمینتحتاستعمار، استعمارزده، کلنی
فرهنگ فارسی هوشیار
استعمار شده
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
کلنی. [ک ُ ل ُ] (فرانسوی، اِ) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدانجا کوچ کنند. مهاجرنشین. مستعمره. (فرهنگ فارسی معین).
معادل ابجد
1474