معنی مستعمره مهاجرنشین

فارسی به عربی

مستعمره

سکن، مستعمره


تشکیل مستعمره دادن

استعمر

فرهنگ معین

مستعمره

(مُ تَ مِ رِ) [ع. مستعمره] (اِمف.) سرزمین یا کشوری که حکومتش زیر نظر یک کشور قوی تر بیگانه باشد. ج. مستعمرات.


کلنی

(کُ لُ) [فر.] (اِ.) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدان جا کوچ کنند. مهاجرنشین، مستعمره.

فرهنگ عمید

مستعمره

سرزمین یا کشوری که دولت بیگانه‌ای آن را تصرف کرده باشد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

مستعمره

سرزمین‌تحت‌استعمار، استعمارزده، کلنی

فرهنگ فارسی هوشیار

مستعمره

استعمار شده

لغت نامه دهخدا

کلنی

کلنی. [ک ُ ل ُ] (فرانسوی، اِ) سرزمینی که گروهی از جای دیگر بدانجا کوچ کنند. مهاجرنشین. مستعمره. (فرهنگ فارسی معین).

معادل ابجد

مستعمره مهاجرنشین

1474

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری